نوبت صبح
برای دخترها کتاب دیو سیاه و موش سفید را بلندخوانی کردیم.
انتظار استقبال از داستان را نداشتیم اما بسیار علاقهمند بودند و مدام میپرسیدند چرا اینگونه شد؟ چرا موش به گربه تبدیل شد چرا گربه به سگ و…
در ادامه داستان گفتند حتما شیر هم تبدیل به دیو میشود.
چند نفر میپرسیدند اصلا چرا دیو نمیگذاشته این حیوانات کنارش بخواند مگر چه میشد؟
داستان که تمام شد یکی از دخترا متوجه حضور شخصیتهای گربه، سگ، شیر و موش در آخر داستان شد و گفت: آنها هم به دیوها نگاه میکنند.
گفتیم دقت کردید چه اندازه علاقه دیو سیاه به سفید زیاد شد طوریکه آن همه خشم از بین رفت و به دیو سفید محبت کرد. توضیح دادیم که دوست داشتن و محبت بسیار بزرگ است به حدی که میتواند بزرگترین خشمها و ناراحتی ناشی از آن را از بین ببرد.
اگر ما به همدیگر عشق بورزیم دیگر خشم نمیتواند برما غلبه کند و باعث ناراحتی خود و اطرافیانمان بشود درست مثل دیو.
اشاره کردیم حضور شیر و سگ و گربه و موش به خاطر این بود که آنها هم شاهد این محبت و عشق باشند.
نوبت ظهر
برای دخترای۱۰-۱۲کتاب نویل را به مناسبت روز جهانی دوستی بلندخوانی کردیم. امروز مادر یکی از بچهها همراه ما بود. قبل از بلندخوانی از بچهها درباره دوستی، ملاکهای انتخاب دوست صحبت کردیم. جالب هیچکدام از بچهها هیچ ملاکی برای انتخاب دوست نداشتند. سارینا میگفت: من خیلی زود دوست پیدا میکنم و زود هم صمیمی میشوم ولی دوستیمان زود تمام میشود مادرش حرفاهایش را تایید کرد. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت: نمیدانم.
پس از بلندخوانی بچهها از رابطه دوستیهایشان و چگونگی ارتباط برقرار کردن به نوبت گفتند. درباره ملاک انتخاب دوست و چگونگی ارتباط برقرار کردن برایشان توضیح دادم. بعد بچهها متناسب با موضوع نقاشی کشیدند سارینا دقیقا چیزی را کشید که برایش اتفاق افتاده بود.
در پایان مادر سارینا بابت توضیحات و راهنماییهایمان برای بچهها بسیار تشکر کرد و کتابهایی با موضوعات دوستی را از کتابخانه به امانت برد.
مربی: پروین و ماریه حق گویی
محل اجرا: کتابخانه با من بخوان جوانرود، استان کرمانشاه
بیشتر بخوانید: