بچه‌ها هنوز همگی نیامده بودند که لاله ضیایی کتاب آنجایی که وحشی‌ها هستند را که بیشتر بچه‌ها قبلاً خوانده بودند بلندخوانی کرد. هنوز جنب‌وجوش بین بچه‌ها بود و هنگام خواندن کتاب، بچه‌ها دوست داشتند ادای وحشی‌ها را دربیاورند و شکل گوناگون حیوانات را در هیکل وحشی‌ها تشخیص دهند. کم‌کم توجهشان به خواندن جلب شد.

کتاب دیگر، “مادربزرگ، دزد دریایی و هیولاها” بود.

فعالیت قبل از بلندخوانی:

پیش از بلندخوانی، توجه بچه‌ها به تصاویر هیولاها جلب شد.

فعالیت حین بلندخوانی:

ادامه‌ی بلندخوانی را از میانه‌ی کتاب، زهرا کارگر ادامه داد.

داستان و تصاویر برای بچه‌ها جذاب بود و دوست داشتند داستان و شخصیت‌های آن را در تصاویر پیدا کنند. بااین‌حال شیطنت یکی دو نفر از بچه‌های بزرگ‌تر ادامه داشت. دو سه نفر از بچه‌ها گفتند که سی دی این داستان را دیده‌اند ولی داستان را دنبال کردند.

فعالیت بعد از بلندخوانی:

پس از بلندخوانی، زهرا کارگر درباره‌ی ترس و اینکه هرکسی از چه چیز می‌ترسد از بچه‌ها سؤال کردند.

بچه‌ها گفتند که از چیزی نمی‌ترسند ارشیا هم یک داستان تعریف کرد از اینکه یک پروانه آمده بود خانه‌شان و مادرش ترسیده بود و مگس‌کش دستش گرفته بود و می‌گفت ولی من نترسیدم.

سیاوش هم گفت من بزرگم و از چیزی نترسیدم تا حالا.

با کمک بچه‌ها یک تلویزیون ساختیم. به‌این‌ترتیب که ابتدا از بچه‌ها خواسته شد نقاشی‌های افقی در ابعاد ده در بیست سانتیمتر با موضوع سفر و مناظری که در سفر می‌بینند بکشند؛ مثلاً جنگل، صحرا، دریا، گیاهان و درختان و حیوانات. سپس نقاشی‌ها را با کمک بچه‌ها کنار هم چسباندیم و یک نوار بلند نقاشی درست کردیم. همچنین از بچه‌ها خواسته شد خودشان، یا چند انسان یا چند حیوان را بکشند و دور آن را ببرند. این بریده‌ها را روی میله‌های مفتول کاغذی چسباندیم. با کمک بچه‌ها مقوای کارتنی را که به‌صورت گسترده‌ی تلویزیون بریده‌شده بود به‌صورت جعبه تلویزیون به هم وصل کردیم و با کمک دو نی، نوار نقاشی‌ها را داخل تلویزیون نصب کردیم. به صورتی که با پیچاندن یک نی، نوار نقاشی از روی نی دیگر باز می‌شد و به نمایش درمی‌آمد. نقاشی سیاوش آخرین نقاشی بود و اصرار داشت در دفتر خودش نقاشی کند اما نهایتاً از دفترش جدا کرد و به ما داد. تصویر یک تلویزیون خاموش که پایان برنامه‌های تلویزیون شد. همچنین یکی از بچه‌ها کلیدهای روی تلویزیون را کشید. بچه‌ها خیلی خوب همکاری و صبر و ذوق خود را به کار بستند و نتیجه‌ی کار را دوست داشتند. همچنین زیر تلویزیون شکافی بود که ازآنجا می‌شد شخصیت‌هایی که بچه‌ها کشیده و روی میله کاغذی چسبانده بودند جلوی رول کاغذ قرارگرفته و نمایش دهند.

هنگام کار بچه‌ها، ستایش چند کتاب برداشت و برای بچه‌ها بلند خواند.

مربیان: زهرا کارگر و لاله ضیایی

محل اجرا: خانه‌ی توانمندسازی مادران دایان (قلعه مرغی)، تهران

بیشتر بخوانید: